ملال این روزهای قرنطینه و هوای آلوده عجیب زیاد است.
آخرین روزهای سال 2020 را می گذرانیم. چند سال پیش میدیدم که خیلی ها سال 2020 را نقطه عطفی قرار داده بودند برای «چشم انداز»هایشان ... فکر می کردند قرار است در سال 2020 چه دستاوردهای بزرگی داشته باشند. اما حقیقت این است که بیشتر وقت ها آنچه که پیشبینی نمی کنی اتفاق می افتد حالا خوب یا بد. تصوری که از آینده داری کاملا نادرست است... ما چه می توانیم کنیم در این شرایط؟ هیچ/ فقط خوشبین باشیم و زندگی کنیم! قدر لحظه را بدانیم.
قرنطینه فرصت بزرگی است برای پرورش ذهن خود. خیلی ها مثل من زمان زیادی از آن را به بطالت می گذرانند. ولی از کجا معلوم کار درست همین نباشد؟
امروز 4 فیلم دیدم. البته امروز واقعا بیکار بودم و سرکار هم نباید می رفتم. چیزی که برایم طاقت فرسا است، ماندن در خانه نیست بلکه دوری از نور طبیعی و طبیعت است. زمستان وقتی خیلی از طبیعت دور باشم، واقعا اذیت می شوم. روزهای تابستان هر روز برای ورزش به پارک می روم اما الان با آلودگی هوا و دیدن قیافه های عجیب و غریب مردم، ترجیح می دهم در خانه بمانم.
جدی این روزها قیافه و حال و روز مردم واقعا عجیب و غریب شده است. انگار دیگر انسان نیستند، یک عده موش هستند که باقیافه وحشتزده تند تند این ور و آن ور می روند دنبال یک تکه غذا. چه عجیب. ترافیک در طول روز و غروب بیداد می کند. هر یک نفر برای خود یک ماشین دارد و با آن در خیابان ویراژ می دهد و دود بیشتری تولید می کند. همه چیز انگار به هم ریخته در این شهر. دلم می خواهد از این شهر برم. احوالات عجیبی است.
جدیدا کتاب تائوتچینگ را می خواندم ، نوشته بود وقتی که همه چیز در سرزمینی مطابق با تائو باشد، مردم انقدر از زندگی در محله و شهر خود آنقدر لذت می برند که میلی به سفر ندارند و در خانه و با خانواده خود خوشند. حتی اگر کشور همسایه آنقدر نزدیک باشد که بتوانند صدای مرغ و خروس و سگ هایشان را بشنوند، بازهم تمایلی به سفر به آنجا را ندارند. چقدررررر دور هستیم از این وضعیت!