همه ی برق طلایی که روی آب دریا می درخشه
طلای نابه
باور نکن چیزایی رو که قبلا بهت گفتن
صخره های کنار دریا
مردای پیر و خسته ای ان که فقط شبا بیدار میشن
وقتی تاریکی همه جا رو میگیره
ستاره های آسمون
الماس خوش تراشن
که برق ماه افتاده توشون
باور نکن بقیه چی میگن
بذار هرچی میخوان بگن
هر عروس دریایی
دختر کوچیکیه توی لباس شفاف
که بی حواس و سر به هوا می رقصه
تو نبین که دیگران چی میگن
باور کن چیزی که توی قلبت می گذره
درخت ها یه روز آدمای بخشنده ای بودن
که سبز شدن
سر به آسمون کشیدن
سینه شون پر از پرنده
هواشون پر از آواز
و هر نفسشون زندگی بخش
....
نگاه کن همه این ها رو
میشه بهتر بود
حتی بهتر از چیزی که نشون میدی
خیلی بهتر
بذار وقتی رازت و فاش می کنی
همه از زیباییت خیره بمونن
بذار قلب سرخ
رگ های پر شور
و روح قشنگت رو ببینن
چون تو باور نکردی
هرچی دیگران گفتن