1- امروزم هم به بطالت گذشت. شاید این بلاگ را ساختم تا خود جدیدم را به ثبت برسانم. خودی که تا حالا نمی شناختم. بی حوصله، بی همه چیز، پر از بی امیدی؟
مردم می روند و می آیند.. هر کس شیوه ای برای گذران وقت انتخاب کرده. من هم در این گوشه ی دنیای تودرتو به تودرتوهای خود مشغولم شاید. کدام من آخر؟
چقدر تنهاییم.
2- این سطر ها به هیچ وجه دارای لحنی غمگین نمی باشند. صرفا ً کمی حوصله سررفتگی...همین.
3- دیشب هیچ خوابی ندیدم. از روز سه شنبه پایم را از خانه بیرون نگذاشته ام. امروز گوشی ام یکبار هم زنگ نزد.
4- حول و حوش ساعت 14 امروز، مرد همسایه روبه رویی مان زنگ خانه را زد. آیفون را برداشتم گفت بیاین پایین...نذری آوردم. پایین رفتم؛ بوی سیگارش در راهرو می آمد. سیگار را روی لبش گذاشته بود و با همان حالت حرف می زد... (از این کار بدم می آید؟ نه، یک جوری است..احساس می کنی که طرف چقدر ایثارگرانه در حالیکه دست هایش پر است، سیگار را بالبانش نگه می دارد و تازه در آن حال صحبت هم می کند...). چهار ظرف یکبار مصرف غذا آورده بود. گفت دو تا برای شما و دوتا برای همسایه بالایی تون. تشکر کردم. غذا عدس پلو با کشمش و گوشت چرخ کرده بود. دو تا را بردم خانه و دوتای دیگر را بردم طبقه ی بالا. مادر و پدرم از چند روز پیش رفته بودند اصفهان و قرار بود بعد از ظهر برسند. در راه پله با خودم فکر کردم اگر همسایه راجع به آن ها پرسید، بگویم صبح جایی رفته بودند عصری بر می گردند(تا معلوم نشود که مسافرت بوده اند...صرفا ً محض احتیاط های بی جا و بی ربط). در زدم. سایه ای از پشت در شیشه ای رد شد و بعد در را باز کرد. زن آقای پهلوان بود حدودا ً 60 ساله با موهای بلند قهوه ای که خیس بودند. گفت حمام بودم نتونستم خودم برم دم در نذری رو بگیرم...دستت درد نکنه که آوردی.... به مامان سلام برسون. گفتم خواهش می کنم، قربون شما...چشم... خداحافظ. چیزی درباره ی پدر و مادرم نپرسید. با خنده ای بر لب(ژستی که اغلب اوقات به صورت دارم) پایین آمدم و به خانه رفتم. غذاها را روی اوپن گذاشتم...یک پسته چیپس آنجا بود برداشتم و باز کردم و پشت لپ تاپ، نصف آن را خوردم. هنگام خوردن چیپس با خود فکر کردم چرا مرد سیگار به لب برای همسایه طبقه پایین نذری نیاورده بود.
5- عصر بازی استقلال و پرسپولیس بود. استقلال سه گل و پرسپولیس هیچ. هر بار که استقلال گل میزد، پسر همسایه طبقه پایین فریادی بلند از خوشحالی سر می داد که صدایش به ورزشگاه آزادی(!) هم برسد. یعنی می رسید؟